نکتهای که نباید از نظر دور داشت این است که، این جستارها حاصل دغدغهها و تجربههای بیش از چهار نسل حضور هنربانان و فعالیتهایشان در هنر غرب است و برای ما که تازه وارد این عرصه شدهایم، میتواند تازه باشد، زیرا هنربانی در ایران همسو با «هنر مفهومی (کانسپچوال)» در دههی اخیراست؛ همچنین هنربانی در کشور ما، یا در حوزهی تجاری به ثمر رسیده یا توسط هنرمندان کانسپچوال مورد استفاده قرار می گیرد.هنربانی باید ذیل مکانمندی مخاطب ایرانی مطالعه و بررسی شود.
ارتباط با دیگران
در قسمت قبل دیدیم یکی از دشواریهای کار هنربانان برقراری ارتباط با کسانی است که بهنوعی در دنیای هنر حضور دارند. اینک ماجرا را از مقالهی «یان فرورت» پی میگیریم:
ارتباطبرقرارکردن با بعضی افراد دشوار است؛ نه فقط با هنرمندان بلکه با برخی افراد در هر صنفی. ممکن است آنقدر روحیهی بالایی داشته باشید که در موقعیتهای دشوار هم سرخوشانه با مخاطب تماس برقرار کنید. شاید بتوان گفت چنین روحیهای برای این کار لازم است ولی مسأله اینجاست که بههرحال هنربان بابت تمام مشکلاتی که در ارتباطات به وجود میآید مسئول است؛ مخصوصاً به این دلیل که نتایج این اتفاقات، بر برقراری نمایشگاهها یا برقرارنشدن آن تأثیر مستقیم دارد. ما همه باید مسئولیتهایمان را قبول کنیم؛ اما اگر انتظاراتی که از یک هنربان میرود ناگهان تغییر کند و آنچه باید بابت آن مسئول باشد، یکشبه وارونه شود چه خواهد شد؟ میگویم وارونه، چون عموماً معتقدند ارتباطات اجتماعی میتواند و باید به تولید بیوقفهی صنعتی منجر گردد.
جدا از اینکه اغلب تصور میکنند باید بدون وقفه ارتباطات جدید شکل داد، فرض دیگری هم در مفهومپردازی خیالی از صنعت ارتباطات وجود دارد که به همین میزان بیگانهساز است و همهجا ریشه دوانده است و میگوید: «موقعیت؛ خود میتواند محتوا به وجود بیاورد.» اگر بدبینانه به همهچیز نگاه کنیم، این فرض منطقی به نظر میرسد؛ چون اگر فرض کنیم میتوان بیوقفه روشهای برقراری ارتباطات اجتماعی را سازماندهی کرد و این بر هنربانی تاثیر بگذارد و به ساز و کاری عملیاتی تبدیل شود، طبیعی است که تصور کنیم ارتباط به خودی خود سر پا خواهد ایستاد. به بیان دیگر، اگر تصور کنیم این دستگاه، خود صاحب روح است، طبیعی است که دیگر کسی تلاش نکند روحی و الهامی به این دستگاه وارد سازد. اگر تمام فرضهای اولیه و اصلی را کنار بگذاریم، یکی از نتایج قطعی بحثهایی که امروزه در باب عملکرد نهادهای متصدی اتفاقات هنری مطرح میشود، آن است که اگر موضوع اصلی گفتمان ما، نهادها باشند، این عمل گرایی قائمبهذات خواهد بود، به این معنی که انسانها، متون و آثار هنری ارتباطات را ایجاد نمیکنند، بلکه خود ساختارها عامل ایجاد آن هستند، یعنی اگر محتوای درستی برای ساختارهای ارتباطات صنعتی و نهادی در نمایشگاهها، بروشورها و کنفرانسها تأمین شود، ارتباطات خود به خود ایجاد میشوند. من خودم از کسانی هستم که با کمال میل در تلاشهای گروهی برای تولید محتوا شرکت میکنم، ولی با هدفی متفاوت؛ به قول تیرداد ذوالقدر: «امیدوارم وقتی حلقهی این خوداندیشی تکمیل شود، کمک کند فرآیند تفکر صرف، از مسیر اولیهی خود خارج شده و به نوآوری برسد.»
اگر با دید وسیعتری نگاه کنیم، تمام راهبردهای رسانهای، فعالانه در حال نسبتدادن پویایی و قوهی فرهنگی به ساز و کارها هستند و میگویند فقط پلتفرمها مهم هستند و نه محتوایی که در آن است. به این معنی که شکل تنظیم درگاههای ارتباطی و ساختاردهی رسانهها اهمیت دارد، اما محتوای آن چندان مهم نیست. میگویند محتوا، یکبارمصرف است و هر وقت بخواهیم آنها را تولید میکنیم و قابها را پر میکند و بس؛ و هر وقت نیاز باشد میتوانیم به تهیهکنندگان محتوا رجوع کنیم و آنها متن و مواد لازم را برای رسانههای ما تهیه میکنند. در هالیوود همین اتفاق افتاد که در نهایت باعث اعتصاب فیلمنامهنویسان شد، چون تخصص هنریشان زیر سؤال میرفت. من تصور میکنم در حوزهی هنر نیز اتفاقی مشابه در حال وقوع است و به نوبهی خود خوشحال و امیدوارم این اتفاق زودتر رخ دهد.
منبع خبر : مجله هنرهای تجسمی آوام/ نویسنده: یان فرورت (Jan Verwoert)